بمن گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
کنار چشمی در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو ننوشیدی از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بی مهتاب امشب پلنگه کوها در خواب امشب به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در طنم بی تابه امشب دل من در طنم بی تابه امشب
بمن گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست مکش دریا به خون پروا کن ای دوست