دل خونین دیده گریان دل خونین دیده گریان از زمین برداشت دست سقارا
بگو صد بار سینه سوزان حامی قرآن شاخ تو باران زاده زهرا سید پیغمبر
یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل
دو دست خود بر کمر خود بگرفت گفت تو عباسم جان به قربانت
چرا در خون خفته ای جانا رسم سقاایی چرا در خون خفته ای جانا رسم سقاایی
بوده پیمانت چرا گلگون گشته از خونت چهره همچون ماه تابانت
کنم بر سر از غمت جانا کنم بر سر از غمت جانا یکه و تنها خاک صحرا زاده زهرا سید پیغمبر
یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل
دل خونین دیده گریان دل خونین دیده گریان از زمین برداشت دست سقارا
بگو صد بار سینه سوزان حامی قرآن شاخ تو باران زاده زهرا سید پیغمبر
یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل یا ابو فاضل